از نخستین زندانیانی که توسط نازی‌ها به اردوگاه کار اجباری آشویتس-بیرکناو (Auschwitz-Birkenau) برده شد، یک مرد لهستانی ۲۳ ساله‌ به نام تادئوش پیترژیکوفسکی (Tadeusz Pietrzykowski) بود. او که به «زندانی ۷۷» معروف بود، در آشویتس با شرایط وحشتناکی مواجه شد، جایی که بیش از یک میلیون نفر بین سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ جان خود را از دست دادند. با این حال، این فرد توانست با پیروزی در ده‌ها مسابقه بوکس، زنده بماند.

پیترژیکوفسکی، نایب‌قهرمان بوکس لهستان و قهرمان ورشو، خیلی زود فهمید که بوکس می‌تواند برای او غذای اضافی و امتیازاتی به همراه داشته باشد، البته به شرطی که در مسابقات پیروز شود. تادئوش در طول دوران حضورش در آشویتس، بین ۴۰ تا ۶۰ مسابقه انجام داد که ظاهرا تنها در یکی از آن‌ها شکست خورد. در حالی که او برای سرگرمی نگهبانان بوکس بازی می‌کرد، به نمادی از امید برای دیگر زندانیان تبدیل شد. در مقاله امروز به بررسی داستان واقعی و باورنکردنی تادئوش پیترژیکوفسکی می‌پردازیم که فیلم لهستانی قهرمان آشویتس (The Champion of Auschwitz)، محصول سال ۲۰۲۰ نیز بر اساس آن ساخته شده است.

ستاره‌ای نوظهور در بوکس لهستان

تادئوش پیترژیکوفسکی در تاریخ ۸ آوریل ۱۹۱۷ در ورشوی لهستان به دنیا آمد. او خیلی کوچک بود که جنگ جهانی اول پایان یافت و بیشتر دوران جوانی‌اش را صرف ورزش کرد. تادئوش در نوجوانی به فوتبال علاقه داشت و خیلی زود متوجه استعداد خود به عنوان یک بوکسور شد. وی تحت نظر مربی خود، فلیکس استام (Feliks Stamm)، تمرین می‌کرد، کسی که بر پرورش ده‌ها بوکسور جوان نظارت داشت. پیترژیکوفسکی تمرینات خود را جدی می‌گرفت، هرچند طبق گزارش خبرگزاری لهستانی Polish News، خانواده او فکر می‌کردند که استعدادهایش بیشتر در هنر نهفته است تا بوکس یا فوتبال.

تادئوش پیترژیکوفسکی
پیترژیکوفسکی حدود سال ۱۹۳۸

دکتر کارول ناوروکی (Karol Nawrocki)، مدیر موزه جنگ جهانی دوم در گدانسک لهستان، در سال ۲۰۲۰ به وب‌سایت Vice گفت: «تدی یادداشت‌هایی درباره تمریناتش از خود به جا گذاشته که در آن‌ها به ما می‌گوید چگونه تاکتیک‌ها و تکنیکش را توسعه می‌داد.» از همان ابتدا مشخص بود که تادئوش آینده‌ای درخشان خواهد داشت و در مسابقاتی شرکت کرد که او را در زمره بهترین‌های وزن خود قرار دادند. اگرچه جثه تادئوش به اندازه یک فرد سنگین‌وزن نبود، اما مهارت فنی، حرکات سریع پا و استقامتش، او را به یک مبارز قدرتمند تبدیل کرده بود. تا سال ۱۹۳۰، قهرمان داستان ما به عنوان یکی از ورزشکاران جوان لهستان برای تماشا در نظر گرفته می‌شد، تا اینکه سرنوشت متفاوتی برای او رقم خورد.

جنگ جهانی دوم در تاریخ ۱ سپتامبر ۱۹۳۹، زمانی که آلمان به لهستان حمله کرد، آغاز شد. پیترژیکوفسکی فوراً دستکش‌های بوکس خود را کنار گذاشت و به جنگ پیوست. او به یک هنگ توپخانه سبک ملحق شد تا از ورشو در مقابل نازی‌ها دفاع کند و هنگامی که شهر سقوط کرد به فرانسه رفت، جایی که هزاران نفر از هموطنانش در حال تشکیل ارتش جدید لهستان تحت فرماندهی ژنرال ولادیسلاو سیکورسکی (Władysław Sikorski) بودند. با این حال، تادئوش هرگز موفق نشد به این ارتش بپیوندد.

تادئوش پیترژیکوفسکی
تانک‌های آلمانی در خیابان‌های ورشو در سپتامبر ۱۹۳۹

در عوض، گشتاپو این جوان ۲۳ ساله را در مرز مجارستان و یوگسلاوی دستگیر کرد. کمی بعد، پیترژیکوفسکی یکی از اولین افرادی بود که به اردوگاه کار اجباری تازه تاسیس آشویتس منتقل شد، جایی که شماره ۷۷ به او تعلق گرفت. او که یک زندانی سیاسی کاتولیک محسوب می‌شد، وارد دنیای جدید و بی‌رحمی شد که سعی داشت تا حد امکان اخلاقیات او را غیرانسانی کند. البته تادئوش بلافاصله در آشویتس بوکس را شروع نکرد، بلکه ابتدا به کار در یک نجاری گماشته شد و با وجود طاقت‌فرسا بودن این کار، آمادگی جسمانی‌اش به او کمک کرد تا دوام بیاورد. با این حال، همه چیز در مارس ۱۹۴۱ تغییر کرد.

اولین مبارزه تادئوش پیترژیکوفسکی در آشویتس

تادئوش پیترژیکوفسکی
پیترژیکوفسکی فهمید با پیروزی در مسابقات بوکس می‌تواند غذای اضافی به‌دست بیاورد که آن را با سایر زندانیان تقسیم می‌کرد

اولین مبارزه تادئوش پیترژیکوفسکی اتفاقی رخ داد. در سال ۱۹۴۱، روز یکشنبه، او متوجه تجمع افراد زیادی در نزدیکی آشپزخانه‌های اردوگاه شد. ناگهان یک نفر از میان آن‌ها بیرون آمد و تادئوش را صدا زد. او سال‌ها بعد از مبارزه درباره این اتفاق گفت: «یکی از آن‌ها به طرفم دوید و فریاد زد تدی، اگر یک تکه نان می‌خواهی زود بیا. اینجا یک بوکسور آلمانی هست. به دنبال کسی می‌گردم که با او مبارزه کند و شکستش دهد. برنده این مبارزه، جایزه‌اش نان خواهد بود.» پیترژیکوفسکی در ادامه افزود: «من تنها ۴۲ کیلوگرم (۹۲ پوند) وزن داشتم، اما تصمیم گرفتم فورا مبارزه کنم. مرد بلوند و خوش‌هیکلی را دیدم که دستکش‌هایی را در دست داشت، همان‌هایی که ما در زمستان هنگام کار استفاده می‌کردیم. وقتی مردم من را دیدند، خندیدند چون خیلی لاغر بودم.»

حریف پیترژیکوفسکی، والتر دانینگ (Walter Düning)، یک کاپو آلمانی (زندانی‌ای که بر سایر زندانیان نظارت داشت) بود که پیش از جنگ بوکسور موفقی محسوب می‌شد. او حریف قدرتمندی بود اما با این وجود، تادئوش شکستش داد و پیروزی را از آن خود کرد. آن لحظه جوان لهستانی داستان متوجه شد که بوکس می‌تواند امتیازات ویژه‌ای را در آشویتس برای او به ارمغان بیاورد. پیترژیکوفسکی در این‌باره گفت: «در یک لحظه، والتر دانینگ دستکش‌هایش را پایین آورد. او دست از مبارزه کردن کشید و با قدردانی از برتری من نسبت به خودش پرسید که دوست دارم در کدام کماندو (گروه کاری) کار کنم. من با دانستن اینکه ممکن است به غذاهای اضافی مانند تفاله نیشکر، شلغم و هویج دسترسی داشته باشم، پاسخ دادم Tierpfleger (بخش مراقبت از حیوانات).»

تادئوش پیترژیکوفسکی
پیترژیکوفسکی در طول دوران حضورش در اردوگاه کاری در بیش از ۴۰ مبارزه بوکس شرکت کرد

پیترژیکوفسکی کم کم به عنوان یک بوکسور در اردوگاه معروف شد. نگهبانان آشویتس او را سرگرم‌کننده می‌دانستند و شروع به ثبت‌نام او در مبارزات دیگر در مقابل خودشان یا دیگر زندانیان کردند. نگهبانان اغلب بر سر نتایج مبارزات شرط می‌بستند اما نامیدن این رویدادها به عنوان ورزش، بی‌احترامی به این کلمه است. آن‌ها در حقیقت تمریناتی برای بی‌رحمی بودند. ناوروکی به وب‌سایت Vice گفت: «تدی مجبور بود برای ته مانده غذا با دیگر زندانیان که بسیاری از آن‌ها هموطنان خودش بودند بجنگد. این شانس او برای زنده ماندن بود.»

پیروزی اغلب به معنای جیره غذایی اضافی یا رفتار اندکی ملایم‌تر بود و همین اندک مزایا به تادئوش کمک کرد تا شرایطی را تحمل کند که جان افراد بی‌شمار دیگری را گرفت. اما همانطور که پیترژیکوفسکی مسابقات را پشت سر هم می‌برد، او در ۴۰ تا ۶۰ مسابقه در آشویتس مشت‌زنی کرد و تنها یک بار شکست خورد و به نمادی از امید برای دیگر زندانیان نیز تبدیل شد.

چگونه تادئوش پیترژیکوفسکی به نماد مقاومت تبدیل شد؟

پس از نخستین مبارزه‌اش با دانینگ، پیترژیکوفسکی در ده‌ها مسابقه دیگر در اردوگاه آشویتس شرکت کرد. حریفان او اغلب بوکسورهای حرفه‌ای یا نیمه‌حرفه‌ای از سراسر اروپای اشغالی بودند که بسیاری از آن‌ها هیکل بزرگ‌تر و تغذیه بهتری داشتند. با این حال، تادئوش تقریبا در همه مبارزات خود پیروز شد. خبر پیروزی‌های تدی به سرعت در میان زندانیان پیچید و لحظاتی کوتاه از غرور و امید را برایشان رقم می‌زد. در جایی که قرار بود عزتش را از او بگیرند، مشت‌هایش نماد این حقیقت شدند که مقاومت، هر چقدر هم کوچک باشد، امکان‌پذیر خواهد بود. پیترژیکوفسکی ثابت کرد که حتی در آشویتس نیز می‌شد نازی‌ها را شکست داد.

تادئوش پیترژیکوفسکی
ورودی اصلی آشویتس در دوران حضور پیترژیکوفسکی او به نمادی از امید و مقاومت در آنجا تبدیل شد

پیترژیکوفسکی در نوع دیگری از مبارزه علیه نازی‌ها نیز دست داشت. او با جنبش مقاومت آشویتس و ویتولد پیلکی (Witold Pilecki) همکاری می‌کرد، کسی که داوطلبانه با نامی جعلی به اردوگاه نفوذ کرده بود تا مدارکی از جنایات نازی‌ها جمع‌آوری کند. تادئوش در دوران حضورش در آشویتس، با شل کردن زین اسب فرمانده اردوگاه به نام رودولف هوس (Rudolf Höss)، در سوء‌قصد به جان او شرکت کرد، البته هوس زنده ماند و تنها پایش شکست. بوکسور جوان داستان ما همچنین سگ هوس را که برای حمله به زندانیان آموزش دیده بود، کشت. در همین حال، او و دیگر زندانیان منتظر پایان جنگ و آزادی خود بودند.

بازگشت یک بوکسور به زندگی عادی

تادئوش پیترژیکوفسکی
پیترژیکوفسکی پس از جنگ

در سال ۱۹۴۳، تادئوش پیترژیکوفسکی از آشویتس به نوینگامه، اردوگاه کار اجباری در نزدیکی هامبورگ منتقل شد. شرایط آنجا نیز به همان اندازه وحشیانه بود. کار اجباری و گرسنگی جان هزاران نفر را گرفت و پیترژیکوفسکی بار دیگر مجبور شد برای نجات جان خود بوکس بازی کند. او در حدود ۲۰ مسابقه که توسط نگهبانان برگزار می‌شد شرکت کرد و از مهارت خود به عنوان طنابی برای نجات استفاده کرد. اندکی بعد، تادئوش به برگن-بلزن (Bergen-Belsen)، یکی از بدنام‌ترین اردوگاه‌های نظام نازی فرستاده شد. تا زمان آزادسازی او در آوریل ۱۹۴۵، برگن-بلزن به تله‌ای مرگبار از گرسنگی و بیماری تبدیل شده بود، جایی که گورهای دسته جمعی همه‌جا دیده می‌شد.

با این وجود، پیترژیکوفسکی به نحوی زنده ماند. بدن او در اثر سال‌ها حبس ویران شد، اما اراده‌اش هرگز در هم نشکست. پس از آزادی، قهرمان داستان ما به خانه‌اش در لهستان بازگشت. دوران بوکس او که به دلیل جنگ و ضعف جسمانی‌اش متوقف شده بود، هرگز به‌طور کامل از سر گرفته نشد. البته تادئوش هرگز این ورزش را به‌طور کامل رها نکرد و به عنوان مربی بوکس و معلم تربیت بدنی در بیلسکو-بیالا (Bielsko-Biała) مشغول به کار شد و در شکل‌دهی زندگی و آینده بوکسورهای جوان و مستعد نقش مهمی ایفا کرد. تجربه پیترژیکوفسکی همچنین به او بینش ویژه‌ای درباره استقامت و انضباط داده بود که آن را به شاگردانش منتقل می‌کرد. پیش از مرگش در سال ۱۹۹۱ در سن ۷۴ سالگی، او اغلب پیامی ساده را برای شاگردانش تکرار می‌کرد: “بودن یعنی بهترین بودن.”