یکی از جنجالیترین بحثهای روانشناسی در بیش از یک قرن گذشته این بوده است: هوش دقیقاً چیست و از کجا میآید؟ با وجود دهها سال سمینار، پژوهش و نظریههای متضاد، هنوز نتوانستهایم به درک کاملی از «g» اسپیرمن (معیار هوش عمومی) برسیم یا حتی در مورد معنیدار بودن آن توافق کنیم.
حقیقتی که میخواهم با شما در میان بگذارم، کشف بزرگی نیست که ناگهان این معما را حل کند. بلکه، حقیقت عمیقتری در مورد خود ضریب هوشی (IQ) است: اینکه هوش از کجا آمده، به اندازهٔ کاری که با آن میکنیم، اهمیت ندارد. وقتی مفهوم «IQ مؤثر» را به کار بگیریم، میبینیم که میتوانیم کارهای بیشتری از صرفاً فلسفهبافی دربارهٔ منشأ آن انجام دهیم. در واقع، علم بارها نشان داده که میتوانیم خروجی موتور ذهنی خود را بهبود ببخشیم یا با عادتهای مخرب، آن را از کار بیندازیم. و اگر شبیه من باشید، با دستهٔ دوم کاملاً آشنا خواهید بود.

کارهایی که باعث کاهش IQ مؤثر ما میشوند
نیازی نیست یک متخصص مغز و اعصاب به شما بگوید که ذهن کدر و مبهم اغلب نتیجهٔ کارهای خودمان است. ذهنی که بعد از نوشیدن یک بطری الکل یا چهار ساعت خواب، کند و مبهم میشود، روز بعد شما را به مرز برندگان نوبل نمیرساند.
ما بیهدف در شبکههای اجتماعی گشت میزنیم بد میخوابیم. خودمان را در محیطهایی قرار میدهیم که تمرکزمان را از بین میبرند و به جای تفکر عمیق، ما را وادار به واکنشهای لحظهای میکنند. بعد هم تعجب میکنیم که چرا مغزمان وقتی بیشتر به آن نیاز داریم، درست کار نمیکند. اگر به آن فرصت دهیم، کار خواهد کرد.حتی بهترین موتور دنیا هم به یک رانندهٔ مسئول و یک جادهٔ هموار نیاز دارند.
در اینجا به دام دیگری میافتیم که خودمان ساختهایم. ما اغلب با عملکرد ذهنی خود مانند یک موضوع ممنوعه برخورد میکنیم. بسیاری از مردم از صحبت دربارهٔ هوش دوری میکنند، زیرا میترسند نمرهٔ آزمونشان به حکمی تبدیل شود که نمیخواهند بشنوند. آنها به عددی که ذاتاً بیمعنی است، ارزش زیادی میدهند، در حالی که این عدد فقط با نحوهٔ استفاده ما از آن، معنی پیدا میکند. این اجتناب هزینهای واقعی برای ما دارد: عادتهایی را نادیده میگیریم که برای IQ مؤثر ما از نمرهٔ پایه اهمیت بیشتری دارند.

به حلقههای اکتشافی فکر کنید که داوینچی در کارگاهش آموخت؛ او بین روشهای مختلف میچرخید، کارهایی که جواب نمیداد را کنار میگذاشت و آنچه نتیجه میداد را تقویت میکرد. او نابغه بود، شکی نیست، اما میلیونها نفر هم قبل از او بودند که هرگز چنین کاری نکردند. یادگیری بدون قصد و نیت اتفاق نمیافتد، و هیچکس تصادفی به عملکرد بالاتری نمیرسد.
دام دیگری که در آن میافتیم، توسط مؤسساتی برای ما پهن شده که قرار بود دقیقاً برعکس عمل کنند. اغلب، مردم از مدرسه خارج میشوند در حالی که فکر میکنند باهوش نیستند، در حالی که در واقع، آنها فقط در سیستمی بودند که بهترین تواناییهایشان را شکوفا نمیکرد، آن هم در زمانی که مغزشان به دنبال چیز کاملاً متفاوتی برای یادگیری بود. به چالش کشیدن این باورهای ریشهدار سخت است، اما ارزش تلاش را دارد. زیرا حتی اگر نتوانید سختافزار را عوض کنید، همیشه میتوانید نرمافزار را ارتقا دهید.
عادتهایی که واقعاً به باهوشتر شدن شما کمک میکنند
به یاد داشته باشید، اینکه آیا عادتهای زیر باعث بالا یا پایین رفتن نمرهٔ «g» اسپیرمن میشوند، بیاهمیت است. آنچه مهم است این است که تحقیقات نشان دادهاند که آنها عملکرد را به طور قابلتوجهی بهبود میبخشند. اگر برای عملکرد بهتر جدی هستید، باید برای عادتهایی که به آن منجر میشوند نیز جدی باشید.
اول، میدانیم که یادگیری یک کار با زور و فشار نیست. بهترین روش یادگیری، درهمآمیزی موضوعات و آزمودن منظم خودمان است. بله، سختتر است، اما درست مثل وزنهبرداری، همین سختی است که باعث رشد مغز میشود. و متأسفانه برای علاقهمندان به پادکست تحقیقات اخیر نشان داده که برای حفظ اطلاعات، خواندن از گوش دادن بهتر است، که اگر منطقش را دنبال کنید، جای تعجب ندارد: هر چه یادگیری آسانتر باشد، نتیجهٔ آن کمتر است.

همچنین میدانیم که تکهتکه کردن اطلاعات به ما کمک میکند بیشتر به خاطر بسپاریم، و روش قصر حافظه میتواند تقریباً هر کسی را به یک سخنران ماهر تبدیل کند. اگر این شاهکارها IQ مؤثر در عمل نیستند، پس نمیدانم چه هستند. برای اثبات ارتباط مغز و بدن، میدانیم که حرکت، شناخت ما را تیز میکند. پژوهشهای بسیاری نشان دادهاند که فعالیتهای هوازی میتوانند عملکرد اجرایی را بهبود بخشند. در واقع، در افراد مسن، تحرک منظم مستقیماً با عملکرد شناختی بهتر و خطر کمتر زوال عقل مرتبط است.
اگر تعجب میکنید، به یاد داشته باشید که مغز ما برای کار در حالت سکون تکامل نیافته است. بلکه برای تفکر در حرکت، راه رفتن، جهتیابی و واکنش به دنیای اطراف تکامل یافته است. در واقع، یکی از نادیدهگرفتهشدهترین عادتها برای بهبود عملکرد شناختی، فراهم کردن محیطی برای مغز است که برای آن تکامل یافته.
ما با نشستن بیحرکت یا حفظ کردن لیستها باهوش نشدیم. ما با کاوش در جهان، کشف الگوها، پیشبینی و تصحیح مسیرمان وقتی اشتباه میکردیم، باهوش شدیم. معماری عصبی ما از طریق حرکت، کنجکاوی و گفتگو شکل گرفته است. پس جای تعجب نیست که مغزها وقتی درگیر یادگیری تجربی در زمان واقعی و در کنار دیگران هستند، بهتر عمل میکنند. افرادی که در سنین بالا از نظر ذهنی تیزبین باقی میمانند، کسانی نیستند که منفعلانه اطلاعات را جذب میکنند؛ آنها کسانی هستند که هنوز دربارهٔ جهان سؤال میپرسند و انتظار دارند هر پاسخ تنها سؤال دیگری را به وجود آورد.
آنچه واقعاً در مورد هوش اهمیت دارد
حقیقت دربارهٔ IQ این است که نمرهای که از آزمونها میگیرید، شما را تعریف نمیکند، و هرگز نکرده است. آنچه مهم است این است که چقدر خوب از ذهن خود استفاده میکنید و چقدر جادهٔ پیش رو را جدی میگیرید. پس، اگر میخواهید هوش خود را حفظ کنید، به دنبال تازگی باشید. دربارهٔ ایدههایتان بحث کنید. چیزی را با صدای بلند توضیح دهید. به قلمروهای ناآشنا پا بگذارید و به یاد داشته باشید که خوب بخوابید. مغز به کاوش پاداش میدهد و به رکود مجازات.
و مهمتر از همه، به یاد داشته باشید که هوش مؤثر شما ثابت نیست. وقتی به درستی تنظیم شود، به همان اندازه قدرتمند است که اگر نادیده گرفته شود، شکننده میشود. مثل بیشتر چیزها در زندگی، شما به سطح عادتهای خود سقوط خواهید کرد. و حقیقت دربارهٔ IQ این است که ما بسیار بیشتر از آنچه اکثر مردم تصور میکنند، بر نحوهٔ ظهور آن در زندگیمان کنترل داریم.
منبع:
Hui, B., & Godfroid, A. (2025). Listening, reading, or both? Rethinking the comprehension benefits of reading‐while‐listening. Language Learning. Advance online publication.
Erickson, K. I., Voss, M. W., Prakash, R. S., Basak, C., Szabo, A., Chaddock, L., … & Kramer, A. F. (2011).
Exercise training increases size of hippocampus and improves memory. Proceedings of the National Academy of Sciences, ۱۰۸(۷), ۳۰۱۷–۳۰۲۲.
Stine-Morrow, E. A. L., Parisi, J. M., Morrow, D. G., & Park, D. C. (2008). The effects of an engaged lifestyle on cognitive vitality: A field experiment. Psychology and Aging, ۲۳(۴), ۷۷۸–۷۸۶.
دیدگاه ها